شب های بارون زده



پسر همسایه وحید پیام داده

جالبه

پارسال اسفند سر حسی ک بهش  داشتم چقدر ناراحت بودم

خخخ

الان نگا کردم ب پیم اش و عکس اینستاش

حتی یادم نمیاد دقیقا قیافش چی بود

حرف میزنه میگم این چی‌میگه اخه

خخخخ

دنیا

واقعا سر یه سال اینقدر ۱۸۰درجه عوض‌میشه همه چی

.

شد ۴تا خواستگار

معلم کارمند بازاری

و تو عاشق من نشدی

.

من‌چم شده؟

یخ زدمه

هیچی حالیم نیست؟

خوبم

خوب ترم میشم


من‌خوبماااا هدفام‌مشخصه نوشتمشون تا ۱۰سال اینده حتی بیشتر میدونمه حتی با جزعیات مینویسم

فکر کنم خوبم‌نه؟؟؟؟؟

چرا بد باشم؟

من ک انتخاب کردم قوی باشم

دختر

چرا باید غصه بخورم

گفتم بعد ۱۷ام حالم‌خوب‌میشه

ولی ببین

یه سردی خاصی هست

یه بی تفاوتی‌خاص

یه دلگرفتگی

واقعا نمیدونم‌چرا

ولی مهم‌نیست

شاد باشین ب هر بهانه ای

منم درحد توانم زندگی‌میکنم 

امروز نمیدونستم چی باشم 

کدوم خودم باشم

بیشتر خابیدم

کلا رخت خواب‌بودم

دیشبم دل سیر گریه کردم

امروزم گاها اشک میومد

حالا عیب نداره

پیش‌میاد دیگه

من هر روزم عیده

حالا استثنا امسال یه کم تراژدی شد

چیزی‌نیست که

امروز تولد امام علی بود

روز مرد ب مردای وبلاگی مبارک باشه

:)


میدونی گاهی فکر میکنم زندگی بی عشق چ‌سخت میشه مخصوصا حالا ک نوعی از دوس داشتنو تجربه کردم

کاش میشد حالا ک برا بار اول تا این حد قوی هست کاش واقعی هم بود کاش دو طرفه بود اما نشد

امید وارممممممم

برا بار دوم ک پیش میاد خدا برام صلاح دونسته باشه

میشه نه؟؟؟؟؟؟



میدونی ادم وقتی یکیو دوس داره

وقتی جایی میره میبینتش ینی تو تصورش

وقتی میری پاساژ اونو میبینی موقع خرید کردن  ب مغزت میرسه ک ینی سلیقه اش چطوره؟؟!؟

بعد اگه دوتاددختر پسر ببینی میگی کاش اونم پیش من بود

موقع کافی شاپ رفتن دلت میخاد باشه

موقع اهنگ‌گوش  دادن کلیپای اینستا رو دیدن

وقتی تو جمع نشستی دایی هات حرف میزنن حس میکنی صدای مردونه اون تو فضا کمه

بعد اگه اتفاقی بیوفته غصه ات بگیره میخای بهش بگی یاحتی شادی و خبرای خوب و بد

میگی بهش بگم با جزعیات همیشه حوصله تعریف همه چیو داری

همیشه میگی حل میکنم همه چیو قدرت تحمل همه چیزو کنارش داری

بهش اعتماد داری بطور کاملا خودکار

حرفایی ک میزنه رو باور میکنی

حس میکنی خیلی دوسش داری دلتنگیشی و هوا بعضا خفه ات میکنه

موقع لباس پوشیدن میگی کاش بود براش تیپ میزدم

عشق حس قشنگیه

خیلی قشنگ

هر ادمی «من»های مختلف داره ادم پیش کسی ک دوسش داره میتونه بدون ترس«من»های خودش رو بنمایش بذاره

نگرانش میشه حسودش میشه روش غیرتی میشه و همخ تلاششو میکنه برا بدست اوردنش برابودنش

برامن همه این حسا با xبود

مااسف که دوسم نداشت

و اینکه خب با خواستگارای خودم نبود

میدونی میشه باشه ها حس دوس داشتن اماااا دقیقا دقت کنین

ب شدت و ضعفش ب نوعش ب زمانش

من همیشه بعد قط کردن تلفن یه مرد ک خاستگارم باشه هیچ وقت دوباره بهش فکر نکردم پیش نیومده

نهایت برا تجزیه تحلیلای منطقی ک برام مناسبه یا نه ک فکر کنم چرا این حرفو زده خسیسه یا نه و.

نه بخاطر دوس داشتنش

اما با وجود اینکه این تلفن هیچ‌وخت زنگ نزد ک صدای اونو بشنوم میتونستم بارها حتی از فکر کردن ب اینکه این صدا ممکنه منو صدا کنه کلی انرژی میومد

از صب بخیر های خشک خالی قد کل کلیپای انگیزشی انرژی میکرفتم

شبایی ک دلم تنگ میشد با زجه گریه میکردم من فقط سر کنکورم و اون با زجه کریه کردم

من فقط برااون تا این حد قوی حس داشتم

زیر پستاش برا مردمی ک‌کامنت میذاشتن منشن میکرد جواب مینوشت از خوندن جوابایی ک مردم میداد ذوق میکردم

ادبیات خاصش

مجهول بودنش

یه طوری بودنش

دوسش داشتم

من این مردو دوسش داشتم

هیچ‌فک نکردم چیکار میکنه پولش چطور درمیاد

حتی روشن فکر میشدم ک ذهنم چیز‌منفی درنیاره ازش 

اصلا مگه میشد ایرادی داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟



ادم بعد یه سنی. بعد یه زمانی دیگه یه حالت بی حسی و‌سر بهش دست میده

مشکلات تنهایی ترس مثل قبل نیست

اما بهرحال هست

!!!!!

مشکل دارم مشکلم اظطراب بی حد و اندازه اس

راهشم اینه برم تنها باشم

یه جای دیگه مثل کشور دیگه

شاید

راه حل دومشم‌اینه مستقل شم دستم بره تو جیب خودم

خدایا تو بهتر میدونی من چقدر نیاز ب قبولی تو اون ازمون دارم 

باشه؟

امروز تولد امام سجاده

منم دعا کنین

از این حفره تاریک دربیام

یه حفره خالی تو قلبمه باهیچی پرنمیشه

گاهی زندگی یه جوریه



این اقاهه کارمند شهداریه زنگ زده میگه حل کنیم

منو ببین

چرا هیچ نمیخام حل کنم؟

چرا فرار میکنم

چرا میگم خسیسو و بد قلبه

چرا ب حس‌خودم اعتماد دارم

چرا تامردی میاد سراغم یاد اون‌میوفتم

خیلی دوسش دارم

چرا دلم‌گرفت

چراگریه کردم

میدونی دیگه مثلا یه دلیلش اینه میگی میترسم زمان بگذره نمیدونی خاستگار یعدی موقعیتش چیه و چقد دوست داره یا دوسش داری

براهمینم‌میترسی

از طرفیم نمیخای زن مردی بشی ک دوسش نداری

بهش گفتم نمیخام صداتو بشنوم

گفتم نمیخامت



چیکارا  میکنین؟

من امروز هم دسر درست کردم بردم برا زنداییم

هم پیتزا اینا

خوب بود

مشغولم

 درسمم جدی شروع نکردم

هیچ فعلا

به یه چیزایی فکر میکنم

یه چیزایی ک پاک نمیشه

ولی 

غم عصبانیت نگرانی خیلی عوض شده  دارم پوست کلفت میشم؟کرگدن ینی


ولی یه چیزی ترس ها و استرسا همونن اصلا عوض نشدن هنوزم خوب میتونه فلجم کنه

و اینکه

خیلی اضطرابم رفته بالا

میدونم دردم چیه میدونم درمانمم چیه

خدایا اگه ارزومو بهم بدی و ارزوهامو

حالم بهتر میشه 

#شکر


کاش میشد همه چیو تو یه خواب ببینم

مثلا تو رو بشناسم

مثلا ببینم چی بچیه

واقعیتارو ببینم

شاید بتونم درست فکر کنم نه؟

اهوم

.

اینده چ شکله؟؟؟؟؟

ینی من تو اینده چه شکلم

شکل ارزوهام؟

ب قیمتش فکر کردین تاحالا ب قیمت ارزوهاتون؟؟؟

(دارن عروس میبرن صدای ماشین عروسه دلم میخاددددد عروس شم اینطوری)


من ب قیمتش فکر کردم

دارم فکر میکنم

میدونی

من مریضم؟

دچار اختلال اضطرابم

بنظر مسخره میاد ولی

این یه چیزیه ک مثل خوره میخوره

و تا بخودت بیای میبینی رو همه چی تاثیر میذاره

تو‌خوشی ناخوشی خنده گریه یه چیزی چسبیده ب گلوت

ترس‌و‌وحشت عنصر جدایی نادذیر زندگیتن

سفیدی موهام

۴۳تا

یخ بودن اکثر اوقات دستم

حافظه ام تنها داراییم

حافظه موقتم خوب کار نمیکنه

بعضا کلمه هارو پیدا نمیکنم بگم

متاسفم

برا ۲۳سالگی مضطرب

اما قبولش کردم خب همین

امید وارم بخاطر ترسام رویا نساخته باشم

امید وارم درست تشخیص داده باشم

بهرحال

راستی میدونستین

بیماری های روحی روانی خیلی وقتام درمان نمیشن.؟

ینی چیزی ب اسم بهبود کامل نیست

مثل جسم نیست

درمان مطلق کشکه

تا ازش غافل شی میاد سراغت

بهرحال

بیخیال



سردم میشه از بیرون یخ میزنم

از تو انگار حفره شکمم اتیش میگیره

انگار مشت زدن ب شکمم

سرم درد میکنه

گریه ام میگیره

بعدش چشمام میسوزه

نفسم درنمیاد

حس گرم شدن نفسای بازدمم پشت لبمو میسوزونه

حال و روز یه ادم ناراحت

کی تموم میشه؟؟؟؟

تموم شو

بگذر

برو


هلاکویی میگه عشقی ک دل بخاد عقل رد کنه وجود نداره

اگه باشه ینی  اشتباه وگرنه عقل و دل یکی ان و دل ادم نمیاد یه چیز اشتباهو بخاد

میگه ماها اسیب میبینم

اگه اسیبه

احتمالا شاعرا و نویسنده ها همه شون اسیب دیده ان

اسیب دیدن؟

دیدن فکر کنم

اسیب دیده بودن بد نیست

هلاکویی میگه هیچ‌بچه ا ی تو  ایران ب ۸سالگی سالم نمیرسه و ب ۱۸سالگی سالم ینی قبلش همه مون کله پا شدیم

مدرسه تک بعد بارمون میاد دکتر مهندس بار میاره ادمی ک خودش نبست بار میاره

چیزی دیگه درست نمیشه

نسل من سوخته اس

دهه ۷۰بیچاره

گرونی تورم احتمال جنگ نبود باورای قشنگ نبود ادمای قشنگ

شب از ۲گذشته و من ب خودم فکر میکنم

به دختری ک۵مهر۹۷یه راهیو رسما شروع کرد ک  اولین پله هاش با درس بود

درس خوندم یوگا انرژی ورزش رقص دعا نماز هر روز با خدا حرف زدن

من عوض شدم

خوب شدم

باور کردم خودمو

خدا رو

عقایدمو تو تنهاییهام بهتر ساختم

ازمون دادم قبول شدم رد شدم

کلی راه اومدم

خوبم و راضی

اما الان؟؟؟؟

یه حس سر شدگی یه چیز تو مایه های بی تفاوتی

سوگوارب برا استخدامی ادامه مالیاتی تموم شده

مطمعنم امااااا

من دیگه مثل سابق نیستم ولی نمیتونم تشخیص بدمم چم شده واقعا میگم

حال دلم خوبه

نا امید نیستم هدفامو میدونم تا اخرین نفسم وایمیستم

ولی وافعا نمیدونم چمه

بدنم تحمل کار نداره

ناهار درست میکنم یه یاعت ظرفیتمه

بعدش میوفتم رو مبل

درس به ساعت بعدش نا ندارم

امید وارم کمبود ویتامین باشه

نه افسردگی

امید وارم غلط تشخیص نداده باشم

ک دوماه بعد بخودم بیام

امید وارم واقعا حالم خوب باشه

خودمو گول نمیزنم ک نه؟؟؟؟؟؟

نکنه بابت نیازام عاشق aشدم؟؟؟

چون دنبال موقعیتم؟دنبال چی ام؟؟؟

میشناسم خودمو

میخام

میخام برم سرکار ک شوهرمو خودم انتخاب کنم

نمیخام تو مهادله داره ۲۴سالت تموم میشه خاستگارت خوبه یکیو انتخاب کن برو گم شم

میخام اختیار داشته باشم

میخام نترسم

میخام موقعیتم بره بالا

میخام زندگی بسازم

اون طور ک دلم میخاد

من چ مشکلی دارم ک دیگه نه ک مهم نباشه ها نه

انگار تو گل گیرم

ارشد دارم ۲۴خرداد و ازمون استخدامی تابستون اموزش پرورش مهم تر مقاله ای ک استاد داده دستم با یاد گرفتنش هم درامد زا میشم هم ب اهدافم‌میرسم پس چرا نشستم؟؟؟؟؟

چرا یخ زدم؟

نه لذت نه لبخند نه گریه 

مات موندن؟

این چیه؟؟؟؟؟

اگه واقعا مشکلی باشه!!!!!!؟؟؟؟؟

من میترسم

بیشتراز هروقت دیگه

از این سردردا و فراموشیا

و استرس و بدنی ک جون نداره

نگو نمیشه

نگو

نه


اینم از یه شب بهاری قشنگ 

هوا ب تعادل رسیده دیگه سرد نیست

میشع استین کوتاه پوشید

ولی خب الان خنکه میخام پاشم پنجره رو ببندم

دارم روزای ۲۴سالگیو میسازم

دوسه ساعت درس میخونم دوسه ساعت  رو مقاله کار میکنم

همچنان تو حالت حسش نیست. هستم

اما درصدش کمه مثلا۲۰درصد 

و خوب شدم میشه گفت

این هفته کلی ویتامین خوردم

احتمالا بدنم یه کمبودی داشته ک داره برطرف میشه

واقعا قادرنبودم از جام پاشم

هنوز عاشقشم

ولی از خودم شرمنده

بهرحال حرفی براگفتن ندارم

هنوژ ب ارزوهام نرسیدم امید وارم برسم زود بخاطر ناامیدی نیست

میخام وارد بعدجدیدی بشم

و‌تلاشم فرق کنه

بهرحال

اینه

شرایط فعلی

ببنیم زندگی‌چی برامون اماده کرده


دیشب شب قدر بود

این  شبا دعاکنین هرچی تو دلتون چسبیده فسیل شدع بکنین بندازین دور

حرف بزنین 

حرف 

حرف

ارزوهاتو بنویسین

 اخر سال جمع بندی کنین ببینین چی ب چی شده

من سال قبل یه چیزایی خاستم ک بهش رسیدم 

حتی اگه ظاهرا چیزی تو زندگیم نباشه

خوب بود شکر

از شروع سال جدید یه حس هیچی مهم نیست دارم

این روزا حالم خوبه و در عین حال هیچی حالیم نیست

شب حرف زدم باخدا

دعا کردم

و اینکه دعاکردم یا مهر اونو از دل من برداره یا اونو عاشق من کنه

تو یه دوره عجیبی از زندگیم

با وجود اطمینان ب اینکه زندگی خیلی ساده تراز این حرفاس و هر چیزی انقضایی داره و هیچ گیری نیاز نیست بدیم و خیلی زود تر از اون ک فکر میکنیم همه چی ب اتمام میرسه

و تمام

از ارزوهاتون بگین من گوش کنم

کنجکاوم بدونم ادما هر کدوم اگه محدودیتی نداشتن چی ارزو میکردن

از اول عمرمون یادمون دادن خودتون نباشبن ارزوهاتون نباشین

غافل از اینکه


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه فایل های نایاب سوالات استخدامی Tyler دانلود رایگان محصولات یونیتی گل سر سبد The Greatest Iranian Music Site راهنمای سفر Michael مدرســــهِ خـــــوب Chase